چاقوی بزرگ در دست عاملان وضع موجود
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۱۶۳۹۳
محاکمه اشرار و قمهکشانی که در روز روشن اقدام به کاردآجین کردن آن بسیجی یا مامور تامین امنیتِ همین مردم کردهاند، چند روزی است که آغاز شده و از آنسو، بازنماییهای تحریف شده اخبار این جنایات نیز با هدف جلوگیری از محاکمه این «طیف تبهکار» از داخل و خارج با قدرت ادامه دارد. اینکه چطور میشود، رسانهای با وجود تصاویر واضح ویدئویی از جنایات این اشرار، به خود جرأت میدهد، قاتل را «معترض» جا بزند، و چاقوی به آن بزرگی را در تحلیلهایش سانسور کند و نگران اعتبار حرفهای و آبروی خود نباشد، اینکه فلان به اصطلاح جامعهشناس که، دکترای تخصصی این رشته مهم علوم انسانی را دارد، چطور نام چنین تحولات خونینی را «انقلاب عشق» و «انقلاب اخلاق» مینامد و اینکه چگونه میشود برخی چنین سوءاستفاده رسوایی از رسانه و ساحت مقدس علم را باور میکنند- که اگر باور نمیکردند بساط چنین رسانههایی خود به خود جمع شده بود- موضوع این یادداشت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دانیل کانمن، روانشناس مشهور آمریکایی در کتاب «تفکر کند و تفکر سریع» و رولف دوبلی کارآفرین سوئیسی در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» هر دو به یک نکته مهم روانشناسی اشاره میکنند که میخواهیم با استفاده از آن، پاسخ این سؤالات را بیابیم. نکته راجع به یک «خطای شناختی و ذهنی رایج» است و آن خطا این است:
افراد غالبا نه با عقل و منطق که، با «احساس» انتخاب میکنند و انتخاب خود را با «عقل» توجیه میکنند. به عبارتی، مردم غالبا در انتخاب بین دو یا چند مورد، موردی را انتخاب میکنند که دوست دارند. اگر اظهارات فردی را میپذیرند، بیش از اینکه بهدلیل منطق موجود در آن اظهارات باشد، بهخاطر علاقهای است که به گوینده اظهارات دارند و برعکس، اگر اظهارات فردی را نمیپذیرند، غالبا به این دلیل نیست که حرفهایش منطقی و درست نیست، بلکه به این دلیل است که گوینده را دوست ندارند. از این نکته روانشناسی، مدیران فروش بهرهها بردهاند. راز «برندسازی» از کالاها برای فروش با قیمت بسیار بالا دقیقا ریشه در همین نکته و خطای شناختی دارد. شاید به دلیل وجود همین خطاست که امیر مومنان علی(ع) میفرمایند «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» یعنی، به گوینده نگاه نکن به سخن نگاه کن!
در مواجهه با تحولات جاری کشور نیز ما با دو رویکرد کاملا متفاوت مواجهیم. یکی رویکرد موافقان جمهوری اسلامی و دیگری رویکرد مخالفان این جمهوری. (چه داخلی و چه خارجی) این دو گروه سوای از اینکه کدام بیشترند و کدام کمتر، برای تحلیل تحولات نیاز به داده و اطلاعات دارند. در این دو گروه، با سواد و بیسواد و نخبه و آدمهای معمولی دیده میشود که بسته به محیط، فرهنگ و تجربیات زیسته، علائق و اعتقاداتی دارند. همه انسانها نیز بهطور فطری از خشونت و جنایت بیزارند (مگر کسی که بیمار باشد) و جنایاتی در این کشور و طی سه ماه گذشته رخ داده و جنایتکاران نیز در حال محاکمهاند. هر یک از این دو طیف، بسته به آن علائق و اعتقادات و روحیات و تجربیات زیستهشان، رسانههایی را انتخاب و اخبار را از طریق آن دنبال میکنند. اینجاست که اهمیت و جایگاه بالای «رسانه» خود را نشان میدهد. رسانهها مرتب در حال تولید محتوا و تغذیه فکری مخاطبانشان هستند و تغذیهکنندگان فکری دو طیف (رسانه) تلاش میکنند دیگری را مقصر جلوه دهند. هر یک از این تغذیهکنندگان (فارغ از اینکه اخبار و اطلاعات تولیدیشان چقدر درست است و چقدر نادرست) بتواند مخاطبش را اقناع یا «تغذیه متناسب فکری» کند برنده است. نقش پول، میزان رعایت اخلاق رسانهای، و کارشناسانی که رسانهها به خدمت میگیرند در این اقناعسازی یا حفظ و ارضای مخاطب، بسیار تعیینکننده است. ما در طیف مقابل رسانهای داریم که به هیچ چارچوب اخلاقی پایبند نیست و بنابر اعلام «گاردین» برای تاسیس آن 250 میلیون دلار بودجه اختصاص داده شده است!
اینجا وقتی میبینیم رسانههای لندننشین، چاقوی به آن بزرگی را حذف و قاتل خونریز را «معترض» جا میزنند، روی همین نکته و خطای ذهنی حساب ویژه باز کردهاند. بنده شخصا در این مدت، یکی از کارویژههایم، گفتوگوی دوستانه با برخی از این مخالفان در طیفهای مختلف- از افراد معمولی تا استاد دانشگاه- بود. شاید برای عدهای باورکردنش سخت باشد اما، اخبار و تحولاتی که (دادههایی که) به دستشان رسیده بود، غالبا ناقص، تحریفشده و یکطرفه و متناسب با روحیات و اعتقاداتی بود که داشتند و کانالها و شبکههایی را که اخبار را از آن دنبال میکردند، غالبا متناسب با علائق و روحیاتشان بود تا میزان دقت و اعتبارشان. آنها اخباری را معتبر میدانستند که، دوستشان داشتند! یعنی بسیاری از این افراد منابع تولید اخباری را که «دوست» داشتند بشنوند پیدا کرده و خبرها را رصد میکردند نه اخباری را که لزوما حقیقت را بیان میکنند! و این نکته چه بسا بعضا حتی، بهصورت ناخودآگاه صورت میگیرد! از همین روست که میتوان فهمید چرا، دو استاد تمام دانشگاه در یک رشته مشابه که هر دو کتابهای مشابه و حتی اساتید مشابهی داشتهاند، از یک «واقعه اجتماعی» به دو نوع تحلیل صددرصد متضاد میرسند! یکی، این تحولات را «انقلاب عشق» میبیند و دیگری آن را از زاویه «جامعهشناسی خشونت» و «فساد» به تحلیل مینشیند! ما فکر میکنیم، رسانه در بروز این شکاف عجیب معرفتی نقش بسیار مهمی دارد!
نکته مهم بعدی که باید در کنار نکته بالا فهمید، این است که بنا به دلایل متعدد- که به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهیم کرد- و از جمله بهدلیل حملات هدفمندی که طیف مخالف جمهوری اسلامی سالهاست به صداوسیما و رسانههای رسمی کشور کرده و به «ترور شخصیت» این رسانهها پرداختهاند، این طیف غالبا اخبار را نه از منابع رسمی که از منابع نامعتبر و دشمن رصد میکنند طوری که وقتی تصاویر واضح جنایت مشهد را که طی آن یک چاقوکش، دو بسیجی را سلاخی میکرد نشانشان دادم برخی شوکه میشدند. وقتی میگفتم او اصلا معترض نبود و حین فرار چهار نفر دیگر از عابران را هم با همان کارد بزرگ زخمی کرد متعجب میشدند. دادههای غلط و ناقص مساوی است با تحلیلهای ناقص و غلط. برای تایید این ادعا کافی است فقط یک ساعت-نه بیشتر- پای اخبار شبکهای مثل سعودی اینترنشنال بنشینید و ببینید که این شبکه، یک شبکه تلویزیونی است یا یک شبکه تولید دروغ و نفرت و خشونت! از کسی که دادههایش را از چنین شبکههایی میگیرد،
آیا میتوان انتظار تحلیل دقیق داشت؟
از قدیم گفتهاند، تا زخم نباشد، سر و کله مگس پیدا نمیشود. حتما یکی از دلایل بروز چنین معضلی وجود ضعفهای بنیادی در کشور از جمله در رسانههای ماست لذا مخاطب چند خط بعدی، رسانههای داخلی از جمله صداوسیماست. به قول رهبر انقلاب «در جنگهای سخت با سلاحهای قدیمی دیگر نمیشود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و با این چیزها، نمیشود به جنگِ توپ و موشک و مانند اینها رفت. در جهاد تبیین هم همین جور است؛ با شیوههای قدیمی [نمیشود کار کرد]. (1400/12/19 در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری) بسیاری از رسانههای ما، در حالی که رسانههای داخلی دشمن برای آموزش به آفریقای جنوبی و...میروند، هنوز با سبک و سیاق دهه شصت به جنگ ترکیبی و شناختی دشمن میروند. طی سه ماه گذشته بیش از هر حوزهای، در حوزه «جنگ روایتها» مورد هجمه بوده و از همین ناحیه لطمه خوردهایم. منکر کاستیهای اقتصادی نیستیم اما این را هم میدانیم، یکی از مهمترین اهداف این «جنگِ تحمیلیِ روایتها»، همین معیشت و اقتصاد مردم است و «آرامش» و «امنیت» اولین و ابتداییترین نیاز یک کشور برای رشد و شکوفایی اقتصادی است.
اینکه چطور برخی افراد دروغهای شاخدار و تابلوی دشمن را باور میکنند را نیز میتوان به وجود همین معضلات نسبت داد. جورج لووِنشتاین (1996 اقتصاددان مشهور رفتاری) نظریه جالبی دارد با نام «شکاف همدلی»
(Hot-cold empathy gaps) که خلاصهاش این میشود: «فهم و درک انسان وابسته به حالات اوست.» مثلا برای فردی که بسیار عصبانی است درک این موضوع که شما چرا بسیار خوشحالید دشوار است. وقتی بهدلیل 8 سال کوتاهی، اقتصاد کشوری به ویرانه تبدیل میشود و تلاشهای شبانهروزی برای جبران این کاستیها نیز، از سوی همان طیف و با راهاندازی آشوب و اغتشاش به حاشیه رانده میشود، وقتی با رسانههایی روبهرو میشویم که فلسفه وجودیشان، راهاندازی جنگ اعصاب است، قطعا افرادی پیدا میشوند که نتوانند مسائل را «درست» تحلیل کنند. یکی از قربانیان این جنگ وقتی با این جملهام مواجه شد که «بیا منطقی بحث کنیم» اینطور پاسخم را داد: «با من منطقی بحث نکن وقتی توان پرداخت اجاره خانهام را ندارم.» این همان «شکاف همدلی» است! و کسی که دچار این شکاف شد، چاقوی به این بزرگی را نمیتواند ببیند!
برای عبور کامل از این مرحله سخت- که شکر خدا با همراهی اکثریت مردم از آن عبور کردهایم- محاکمه قمهکشها و جنایتکاران را باید با قدرت ادامه داد. پس از آن باید رفت سراغ مراکز تولید دروغ و نفرت که به اسم «رسانه» آتش این فتنه را روشن کردند و حالا به اسم «کارشناس» در حال تبرئه قاتلان و ارائه راهحل هستند. شانزده ماه پیش و در همان روزهای نخستی که دولت آقای رئیسی روی کار آمد در همین ستون هشدار داده بودیم که بزرگترین چالش این دولت نه «وضع موجود» که «عاملان وضع موجود» خواهند بود.
کیهان
منبع: فردا
کلیدواژه: عاملان وضع موجود چاقوی بزرگ محاکمه اشرار رسانه های لندن نشین رسانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۱۶۳۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکم عاملان تعرض به ۲ دختر دانش آموز اعلام شد
۴ پسر شرور که به اتهام آزار و اذیت دو دختر دانشآموز محاکمه شده بودند به اعدام و حبس محکوم شدند.
به گزارش مشرق، یک سال قبل دختر ۱۷ سالهای به نام مهتاب به همراه مادرش با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد از سوی ۴ پسر مورد تعرض قرار گرفته است.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: دو هفته قبل در مسیر مدرسه با پسری به نام نیما آشنا شدم و چند روز باهم مکالمه تلفنی داشتیم و او به من ابراز علاقه کرد، بعد از یک هفته هم با هم قرار گذاشتیم تا همدیگر را ببینیم. من هم برای اینکه تنها نباشم با دوستم نسرین به سر قرار رفتم. نیما هم با برادر، پسرعمو و یکی از دوستانش به نام شهرام سر قرار آمد، آنها ما را سوار خودرویشان کردند و به بهانه تفریح و گشت وگذار در خارج از شهر ما را به بیابانهای ورامین بردند. وقتی به آنجا رسیدیم ناگهان حس بدی پیدا کردم چون آنجا محلی برای تفریح نبود، از نیما خواستم تا برگردیم اما آنها بدون توجه به اعتراض من و دوستم به ما حمله کرده و به زور به ما تعرض کردند، بعد هم ما را در نزدیکی خانهمان از ماشین پیاده کردند. وقتی وارد خانه شدم آنقدر وضعیت پریشانی داشتم که مادرم خیلی سریع با دیدن من متوجه شد اتفاقی برایم افتاده است. من هم موضوع را برایش تعریف کردم و تصمیم گرفتیم از آنها شکایت کنیم. البته نسرین به خاطر ترس از اینکه خانوادهاش متوجه موضوع نشوند شکایت نکرد.
با ثبت این شکایت، مأموران ۴ پسر جوان را ردیابی و بازداشت کردند.
پس از بازداشت متهمان، نسرین هم با مراجعه به پلیس آگاهی از ۴ متهم شکایت کرد.در ادامه دو شاکی پرونده با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شدند و کارشناسان این سازمان پس از معاینه و بررسی آثار ضرب و شتم، تعرض به دو دختر جوان را تأیید کردند.
با تکمیل تحقیقات برای ۴ متهم پرونده کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه مهتاب به جایگاه رفت و گفت: اعتماد بیجای من باعث شد تا زندگی خودم و دوستم نابود شود. ما در آن بیابان التماس میکردیم و اشک میریختیم اما نیما و آن ۳ نفر بدون توجه به التماس و گریههای ما به طرز وحشیانهای کتکمان زدند و تعرض کردند. از آن روز به بعد یک لحظه آرامش ندارم و به لحاظ روانی آسیب زیادی دیدهام. به همین خاطر حاضر نیستم آنها را ببخشم و برای آنها درخواست اشد مجازات دارم.
پس از آن نسرین به جایگاه رفت و درحالی که اشک میریخت، گفت: همه واقعیت را مهتاب گفت اما من فقط این را میگویم که این ۴ نفر کاری کردند که از ترسم نمیخواستم به خانهمان برگردم و در نهایت هم به خاطر عواقب این موضوع واقعیت را به خانوادهام نگفتم. حتی از ترس اینکه آنها دوباره آزارم دهند یا خانوادهام پی به این ماجرا ببرند، تصمیم گرفتم شکایت نکنم تا اینکه متوجه شدم آنها دستگیر شدهاند و بعد شکایت کردم. حالا هم نه رضایت میدهم و نه میبخشم و درخواست حکم اعدام برای متهمان دارم.
سپس ۳ متهم یک به یک به جایگاه رفتند و اتهام تجاوز به عنف را نپذیرفتند و ادعا کردند که با ۲ شاکی پرونده دوست بودند و رابطه با میل و خواسته دوطرف صورت گرفته بود.
شهرام ۱۷ ساله هم که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، اتهامش را نپذیرفت و مدعی شد مهتاب و دوستش را آزار نداده است.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، گزارشهای کارشناسان پزشکی قانونی و پلیس، دو برادر و پسر عمویشان را به اعدام محکوم کردند و از آنجا که شهرام در زمان ارتکاب جرم زیر سن ۱۸ سالگی بوده، به ۵ سال حبس محکوم شد.
منبع: روزنامه ایران